به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: درد و غصه قدیمی کم کیفیتی و عدم توجه کافی به «مدارس دولتی» که میتوان به جرئت گفت، این درد امروز به زخمی عمیق تبدیل شده، بخش مهمی از بیانات دیروز رهبر انقلاب در جمع معلمان بود که برای چندمین نوبت در سالهای اخیر به آن تصریح کردند. همچنین ایده خصوصیسازی آموزش و پرورش که پیش از این برخی مسئولان از آن سخن گفته بودند، دیروز با انتقاد شدید رهبر انقلاب مواجه شد.
کیست که امروز به دردها، مشکلات و کمبودهای آموزش و پرورش و نهاد «مدرسه» آگاه نباشد؛ بیشک همان آقایانی که در صدر وزارتخانه آموزش و پرورش نشستهاند، نمایندگان مجلس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، میدانند که مدارس دولتی با وجود همه تلاشهایی که در سالهای گذشته درخصوص بهبود وضعیت و کیفیتشان صورت گرفته، همچنان با نقطه مطلوب فاصله بسیار دارند.
رهبر انقلاب شهریور ۱۳۹۹ درباره مدارس دولتی این طور گفته بودند: «باید سطح و کیفیت مدارس دولتی از لحاظ آموزشی و تربیتی به گونهای شود که دانشآموزان احساس نکنند با تحصیل در این مدارس امکان قبولی آنها در کنکور کمتر است و خانوادهها نیز تصور کنند فرزندانشان را به یک جای بیپناه میفرستند.»
بخشی از اشاره ایشان به آمار مرتبط با میزان قبولشدگان کنکور از مدارس دولتی و غیردولتی بود که هر ساله در ایام پس از اعلام نتایج برترینهای کنکور به بحث داغی تبدیل میشود؛ بحث داغی که مرور نتایج و آمار آن اغلب بر تاسف و نگرانی مردم به ویژه خانوادههایی که فرزندانشان در دولتیها درس میخوانند، میافزاید. مگر میتوان آمار ناچیز برترینهای کنکور از مدارس دولتی را دید و نگران و مضطرب نشد؟ طبیعی است، برترینهای کنکور از میان دانش آموزان مدارس باکیفیت که برای آنها وقت و سرمایه گذاشته شده است، برمیخیزند، نه از مدارسی که مدیر مدرسه نمیداند، به کدام درد مدرسه ۷۰۰-۶۰۰ نفری خود برسد و قطعا منطقی است که من به عنوان پدر و مادر دانش آموز، با این شرایط احساس کنم که فرزندم در یک مدرسه «بی پناه» رها شده است.
صراحت روز گذشته رهبر انقلاب در ادامه دغدغههای پیشین ایشان است که گفتند: «وقتی به مدرسه دولتی کم اعتنایی کنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالیاش آنقدر نبود که بتواند در مدرسهای که شهریه میگیرد ثبت نام کند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ یعنی کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد. این بیعدالتی محض است و به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
حال به نظر شما، چند درصد خانوادههای با تمکن و توان مالی کافی، حاضرند، فرزندشان را در مدارس دولتی نامنویسی کنند؟
ما آمار چند سال اخیر برترینهای کنکور را استخراج کردیم که خود شاهد عینی فاجعه مدارس دولتی است:
-در سال ۱۴۰۱ از میان ۴۰ نفر برتر کنکور صرفاً یک دانشآموز در مدرسه دولتی عادی تحصیل کرده است. ۲۹ نفر از مدارس استعدادهای درخشان و ۹ نفر از مدارس غیرانتفاعی بودند و یک نفر از مدرسه نمونه دولتی بود.
-در کنکور ۱۴۰۰ نیز از ۳۰ نفر رتبه برتر گروههای تجربی، ریاضی و انسانی، ۲۰ نفر از دانشآموزان مدارس سمپاد، ۵ دانشآموز از مدارس غیردولتی و سه دانشآموز از مدارس نمونهدولتی بودند و در میان رتبههای برتر کنکور، دانشآموزان مدارس دولتی عادی حضور نداشتند.
-در کنکور سال ۹۹، دارنده رتبه هفتم گروه آزمایشی علوم ریاضی در مدرسهای کاملاً دولتی درس خوانده بود و ۶۷ درصد رتبههای برتر برای مدارس سمپاد، ۱۸ درصد غیردولتی و ۱۰ درصد مدارس نمونه دولتی بودند.
-در کنکور ۹۸ تمام رتبههای برتر از میان مدارس خاص و غیردولتی بودند و جای مدارس دولتی عادی خالی بود؛ ۷۰ درصد رتبههای برتر کنکور این سال در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی دانشآموزان مدارس سمپاد بودند، سهم غیردولتیها ۱۴ درصد و نمونه دولتیها ۱۳ درصد بود.
شاید این فاجعه بیشتر آن جا معنا پیدا کند که ببینیم این نسبت ضعیف مدارس دولتی در میان رشتهها و رتبههای خوب، در کل پذیرفتهشدگان کنکور جاری و ساری است. در این باره خسرو ساکی، رئیس سابق مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش، پس از اعلام نتایج کنکور ۱۴۰۱ این طور گفته بود: «در آزمون سراسری سال ۹۹-۹۸، ۹۴/۸۳ درصد رتبههای زیر سه هزار برای مدارس استعدادهای درخشان، نمونه دولتی، غیردولتی و مدارس شاهد بودند و این مدارس فقط۸۷/۳۱درصد دانشآموزان را تحت پوشش قرار میدهند.»
همانطور که گفته شد، دردهای آموزش و پرورش یکی دوتا نیست و مهمتر این که امور پنهانی هم نیستند. وقتی برخی دولتها در برابر اصلاح آن خود را ناتوان دیدند، موضوع واگذاری آموزش و پرورش به بخش خصوصی را مطرح کردند. موضوع و ایدهای که رهبر انقلاب روز گذشته به شدت از آن انتقاد کردند: «این فکر وجود داشته در بعضی از مسئولان کشور در گذشته که ما بیاییم آموزش و پرورش را از دولت جدا کنیم. بدهیم دست بخشهای خصوصی بروند، این خرج سنگین و این بودجه سنگین را از دوش آموزش و پرورش برداریم. دستشان درد نکند، برای نابود کردن کشور فکر خوبی است این.»
برای بررسی و نگاه کارشناسانه به این موضوعات به سراغ مهندس محمود فرشیدی از وزرای سابق آموزش و پرورش میروم. فرشیدی که این روزها در بستر بیماری است و برایش آرزوی شفا و سلامتی داریم، معتقد است: اگر نظام آموزش و پرورش به اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اهتمام کند، بخش زیادی از این مشکلات برطرف میشود.
دکتر فرشیدی با وجود این دیدگاهش، اما یک آسیبشناسی هم میکند: متاسفانه سند تحول از فضای وزارتخانه خارج نمیشود و به نوعی در ساختار و بوروکراسی حاکم در این سیستم استحاله میشود و چیزی از آن به بدنه آموزش و پرورش به ویژه به مدارس منتقل نمیشود.
او پیشنهاد میدهد: ما باید بتوانیم سند تحول را به زبان ساده و به ادبیات مدرسه تبدیل و معلمانمان را با این سند آشنا و آنها را آماده اجرای آن کنیم. دکتر فرشیدی در کنار این موضوع، به درد همیشگی آموزش و پرورش یعنی کمبود «بودجه» هم اشاره میکند: متاسفانه دولتهای گذشته آن چنان که باید از نظر بودجه برای آموزش و پرورش جایگاهی قائل نبودند. حاکمیت وقتی باور کند که مبنای پیشرفت کشور آموزش و پرورش است، راهی جز اعطای اعتبارات و توجه کافی به آن ندارد. در این میان نگاه شخص رئیس جمهور به این نهاد، بسیار مهم است و امیدواریم توجهاتی که در این دولت با اختصاص بودجه ۳۸ هزار میلیاردی رقم خورده است، بتواند در ادامه و در سالهای آینده نیز با قوت بیشتری ادامه یابد و شاهد بهبود شرایط این نهاد باشیم.